امروز توی آشپزخانه در سکوت آپارتمانم که منتظر پر شدن فنجان از قهوه بودم دیدمت که با کت حوله ای سفید ایستاده بودی. انگارتو هم منتظر قهوه بودی. از پشت بغلم کردی و زیر گوشم را بوسیدی. وقتی که برگشتم تا من هم ببوسمت دیگر نبودی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment